شهید سیدابــوالحسن هـــاشمی نسب گرجی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید سیدابــوالحسن هـــاشمی نسب گرجی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید سیدابــوالحسن هـــاشمی نسب گرجی

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام سیدابوالحسن هاشمی نسب گرجی از شهدای دانش آموز شهرستان بهشهر می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : سید آقا
تاریخ تولد : 1340/12/05
تاریخ شهادت : 1360/07/05
محل تولد : بهشهر
گلزار شهدای روستای آسیاب سر بهشهر
نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره
محل شهادت : دارخوئین - عملیات ثامن الائمه
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

بايگاني

پیکر ابوالحسن را به من نشان ندادند، همیشه گریه و زاری می‌کردم که پیکر پسرم را ندیدم؛ وقتی محمدتقی ناراحتی مرا می‌دید می‌گفت ابوالحسن تکه‌ای بیشتر نبود اما اگر من شهید شدم می‌گویم تو را با من در اتاقی تنها بگذارند.

به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان بهشهر، فرصت مغتنمی پیدا شد تا دقایقی را پای صحبت‌های خانم کوهستانی مادر شهیدان هاشمی‌نسب بنشینیم که در ادامه مشروح این گفت‌وگو از نظرتان می‌گذرد.

خانم کوهستانی از خودتان بیشتر برای‌مان بگوئید؟

من نرجس کوهستانی هستم، فرزند مرحوم آیت‌الله کوهستانی، در سن 15 سالگی با یکی از شاگردان پدرم به‌نام مرحوم آیت‌الله سیدآقا ‌هاشمی‌نسب ازدواج کردم، مدتی را در مازندران ساکن بودیم و سپس برای ادامه تحصیلات حاج آقا به کربلا و نجف رفتیم.

به همین دلیل دو فرزندم در نجف به‌دنیا آمدند، چند سال بعد به مازندران بازگشتیم و همسرم در محضر پدرم که در آن زمان تقریباً 200 تا 300 طلبه داشت به تحصیل ادامه داد و در اینجا ماندنی شدیم، خداوند 15 فرزند به ما داد که پنج نفر از آنها در کودکی از دنیا رفتند و از میان 10 فرزند دیگر هفت پسر و سه دختر بودند که از هفت پسر دو نفر به نام‌های ابوالحسن و محمدتقی به شهادت رسیدند.

از سختی‌ها و مشکلات آن زمان و نحوه تربیت فرزندان بگویید؟

در آن روزگار زندگی ما به سختی می‌گذشت و ما با مشکلات زیادی بچه‌ها را بزرگ کردیم، چون سالی یکبار برای فرزندان لباس می‌خریدیم، لباس بزرگ‌ترها را نگه می‌داشتیم برای کوچک‌ترها و یا لباس‌ها را مدام با دست وصله می‌زدم و به تن بچه‌ها می‌پوشیدم.

بچه‌ها هم کمترین اعتراضی نمی‌کردند، مدتی بعد از بازگشت از نجف، همسرم قصد داشت خودش به تنهایی برای تحصیلات به نجف برگردد که پدرم مخالفت کرد و گفت: «تو همین‌جا بمان و اگر بخواهی به جایی برسی و چیزی بشوی همین‌جا هم می‌شوی».

او هم ماند و همان‌طور که پدرم گفت یکی از علمای استان شد و در مساجد و حسینیه‌ها سخنرانی می‌کرد، روضه می‌خواند و از این طریق بچه‌ها را بزرگ کردیم، همسرم امام جمعه موقت بهشهر هم بود که چند سال پیش از دنیا رفت.

سید ابوالحسن و سیدمحمد تقی فرزند چندم‌تان بودند؟

سید محمدتقی پنجمین فرزند و سید ابوالحسن هفتمین فرزندمان بودند.

* از فعالیت‌های انقلابی تا حضور در جبهه

در رابطه با فرزندان شهیدتان بیشتر توضیح دهید؟

سید محمدتقی در سال 1335 و ابوالحسن در سال 1341 دقیقاً پانزدهم ماه رمضان و همزمان با ولادت امام حسن مجتبی (ع) به‌دنیا آمد.

از خوی و خصلت محمدتقی بگویید؟

محمدتقی بسیار مهربان، خوش‌برخورد و مؤدب بود و برای بزرگترها احترام زیادی قائل بود، مرا بسیار دوست داشت و در کار کشاورزی به ما کمک می‌کرد، همه بچه‌هایم از دوران کودکی اهل نماز و عبادت بودند اما محمدتقی نسبت به سایرین کمی تنبل بود، به پدرم گفتم که من باید اصرار زیادی کنم تا او بلند شود نماز بخواند، پدرم گفت به بچه‌ها نگویید که نماز و روزه به شما نمی‌رسد تو دعایی کن که او قبل از آن که من بگویم خودش عبادتش را انجام دهد و خواست خدا که از 10 سالگی نزد روحانیون رفت و قرآن خواندن را یاد گرفت و آنچه خواستم شد.

بعد‌ها پدرم گفت از امام رضا (ع) خواست که به محمدتقی در این زمینه کمک کند، ابوالحسن هم بسیار خوش‌اخلاق، قانع، درس‌خوان، فعال و پُرجنب و جوش بود.

آیا شهدای‌تان فعالیت انقلابی هم داشتند؟

بله همه بچه‌هایم در جریان انقلاب بودند و در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می‌کردند، آقا محمدتقی اعلامیه‌ها و اطلاعیه‌های امام را در بین مردم پخش می‌کرد و زمانی که امام به ایران آمد محمدتقی هم به‌خاطر اینکه امام را از نزدیک ببیند، لباس روحانیت یکی از دوستانش را پوشید و با تعدادی از علما به نزد امام رفت و امام را از نزدیک دید؛ چرا که تمام جان و هستی‌ فرزندانم امام بود و انقلاب؛ با شروع جنگ هم خود را به جبهه‌ها رساندند.

* پیکر سید ابوالحسن را ندیدم

شما با رفتن آنها به جبهه مخالفتی نمی‌کردید؟

نه وقتی آخرین نفر آنها، ابوالحسن نیز خواست به جبهه برود ماه رمضان بود، به او گفتم که سرخی خون تو از سرخی خون علی‌اکبر امام حسین (ع) بیشتر نیست، برو پسرم راضی‌ام به رضای خدا.

او و پسرم مصطفی هر دو در یک زمان در جبهه بودند و اگر به جبهه نمی‌رفتند ناراحتی می‌کردم و می‌گفتم خدایا من هفت پسر دارم، فردای قیامت چطور جواب شما را بدهم که فرزندانم به جبهه نرفتند، هر بار هم که می‌رفتند، گریه و زاری می‌کردم که جای‌شان خالی است ولی در آن لحظات به‌یاد حضرت فاطمه (س)، امام حسین (ع) و یارانش می‌افتادم و آرام می‌شدم.

از شهادت‌شان بگویید؟

ابوالحسن و مصطفی هر دو در منطقه بودند که عملیات شد؛ ابوالحسن در عملیات حصر آبادان به شهادت رسید و مصطفی به سختی مجروح شد، محمدتقی هم چند سال پس از شهادت ابوالحسن در عملیات والفجر 8 در 15 فروردین ماه 1365 به شهادت رسید.

آیا پیکر دو شهیدتان را دیدید، به آنها چه گفتید؟

من پیکر سید ابوالحسن را ندیدم و از این بابت بسیار ناراحت بودم و همیشه گریه و زاری می‌کردم که پیکر پسرم را ندیدم؛ وقتی محمدتقی ناراحتی مرا می‌دید می‌گفت سیدابوالحسن تکه‌ای بیشتر نبود اما اگر من شهید شدم می‌گویم تو را با من در اتاقی تنها بگذارند اما از من ناراحت نباش که پیکر ابوالحسن را به تو نشان ندادم.

وقتی خبر شهادت محمدتقی را شنیدم، تمام بدنم می‌لرزید و بعد از آن دو رکعت نماز شکر خواندم و پیکر او را طبق وصیتش دیدم و گفتم سلام مرا به رسول الله (ص) و 14معصوم و سپس به ابوالحسن برسان و از طرف من ابوالحسن را ببوس.

به گزارش فارس، در ادامه این گفت‌وگو همسر شهید محمدتقی هاشمی‌نسب نیز با ما همکلام شد.

* وقتی اسم امام می‌آمد حال محمدتقی دگرگون می‌شد

خانم سادات‌نژاد شما از همسرتان سید محمدتقی بگویید؟

من فاطمه سادات‌نژاد همسر شهید سید محمدتقی ‌هاشمی‌نسب هستم، هر دو 19 ساله بودیم که ازدواج کردیم و چون از یک روستا بودیم و پدرشان سیدآقا روحانی و بزرگ محل بود، روی خانواده‌شان شناخت داشتیم و این ازدواج شکل گرفت و ثمره ازدواج ما سه فرزند دو دختر و یک پسر است.

شهید از چه ویژگی‌های اخلاقی و انقلابی برخوردار بود؟

ایشان بسیار مهربان، خوش‌اخلاق و شیفته امام بود، زمان ورود امام، به تهران رفت در حالی که ورود ایشان 6 روز به تأخیر افتاد اما او منتظر ماند تا امام به تهران آمد و ایشان را ملاقات کرد، به‌نوعی ذوب در وجود و کلام ایشان بود.

وقتی اسم امام می‌آمد حالتش دگرگون می‌شد و تابع محض فرمان حضرت امام بود و به ما توصیه می‌کرد که حرف امام، حرف ائمه است، حرف امام زمان (عج) است و هر کس که امام زمان (عج) را قبول دارد باید خود را در اطاعت از فرمایش‌های امام بسنجد، او روحانیت را بازوی توانای انقلاب و امام می‌دانست.

شهیدان سید ابوالحسن و محمدتقی هاشمی‎نسب

* وقتی از سر کار به منزل می‌آمد هر سه فرزندمان را غرق در بوسه می‌کرد

از حرکات و رفتارش نسبت به فرزندان‌تان بگویید؟

به تربیت بچه‌ها خیلی اهمیت می‌داد و چون نمی‌خواست تبعیضی بین بچه‌ها احساس شود وقتی از سرکار به منزل می‌آمد هر سه را غرق در بوسه می‌کرد، با آنها صحبت می‌کرد و اگر اشتباهی از بچه‌ها می‌دید با زبان بسیار شیرین با آنها صحبت می‌کرد.

حجاب و تحصیلات بچه‌ها برایش مهم بود اما دوست نداشت با اجبار چیزی را به بچه‌ها القا کند و با رفتارش کار خوب را به بچه‌ها یاد می‌داد.

رفتارش با اطرافیان چگونه بود؟

اخلاق بسیار حسنه‌ای داشت و هر کس با او برخورد می‌کرد متوجه شخصیت اخلاقی او می‌شد، به پدر و مادرش اهمیت زیادی می‌داد و تمام برادران و خواهرانش به مادرشان می‌گویند یا اماه، وقتی می‌دید که مادرش از ندیدن پیکر ابوالحسن ناراحت است، همیشه سعی می‌کرد به هر طریقی این ناراحتی را از مادرش دور کند.

نظر شهید در مورد شهید و شهادت و یا جبهه و جنگ چه بود؟

شهادت را حد کمال یک انسان می‌دانست و واقعاً برای رسیدن به این مرحله تلاش می‌کرد، رفتن به جبهه را فریضه می‌دانست و به همه توصیه می‌کرد که برای یک‌بار هم که شده به جبهه بروند، وقتی می‌خواست بچه‌ها را برای شهادتش آماده کند، داخل اتاق دراز کشید و به‌گونه‌ای که بچه‌ها فکر کردند او واقعاً شهید شد، وقتی نسبت به این رفتار به او اعتراض کردم گفت می‌خواهم وقتی که بچه‌هایم بعد از شهادتم مرا ببینند، ترسی از آن نداشته باشند و اینگونه بچه‌ها را برای نبودنش آماده می‌کرد.‏

سخن آخرتان.
 
از همه می‌خواهم همان‌طور که امام (ره) و مقام معظم رهبری سفارش کردند وصایای شهدا را بخوانند و به وصایای شهدا در حد توان و امکان عمل کنند چون شهدا راه‌های هدایت را به ما نشان دادند و ما باید راه شهدا را ادامه دهیم.

-------------------------------------------------------

آیت‌الله کوهستانی وشجره طیبه

ایت الله کوهستانی ازعلما وبزرگان استان مازندران بوده که درروستای کوهستان  از توابع شهرستان بهشهر میزیسته این عالم وارسته شاگردانی بزرگ درمکتب خویش تربیت کرده که هرکدام ازشاگردانش خود درگوشه وکنار ایران مشغول تربیت شاگردانی بوده وموسس حوزه های علمیه بوده اندازجمله شاگردان برجسته ایشان ایت الله فاضل بوده که دراین عصر درتهذیب وتهدیب  ازنوادرهستند که خودشاگردانش هم اکنون درجای جای ایران  مشغول کارهای فرهنگی و حامی تام ولایت  هستند وازسلاله پاک ایت الله کوهستانی چهار نوه بزرگوارش درجبهه های حق علیه باطل بدرجه رفیع شهادت نائل آمدند  سردارشهید سید محمدتقی هاشمی نسب و بسیجی  شهیدسیدابوالحسن هاشمی نسب از فرزندان دختر بزرگوارش نرجس خاتون همسر مرحوم  ایت الله هاشمی نسب  بودند وبسیجی شهید محمدباقریوسفی ازفرزندان دختر بزرگ ایت الله کوهستانی وطلبه شهید محمدمهدی فاضل ازفرزندان دخترکوچکش مرحومه کربلایی طاووس بودند که ازفرزندان ایت الله حاج اقا محمد فاضل که دربابل سکونت دارند انشالله این شهدا هم دراین دنیا وهم دراخرت دست مارابگیرند که خیلی محتاج شفاعتشان هستیم

--------------------------------------------------------------------------

 طلبه روحانی شهید محمدمهدی فاضل
نام پدر : محمد
تاریخ تولد : 1347/07/22
تاریخ شهادت : 1365/02/11
محل تولد : بابل

-------------------------------------------------------------

بسیجی شهید سیدابوالحسن هاشمی نسب گرجی
نام پدر : سید آقا
تاریخ تولد : 1340/12/05 
 تاریخ شهادت : 1360/07/05
محل تولد : بهشهر
 
------------------------------------------------------------------
بسیجی شهید محمدباقر یوسفی
نام پدر : اسحق
تاریخ تولد : 1348/06/02
تاریخ شهادت : 1365/02/10
محل تولد : بهشهر

------------------------------------------------------------------

 سردار شهیدسیدمحمدتقی هاشمی نسب

نــام پـــدر : سید آقا
تاریخ تـولـد : 1345

۹۵/۰۵/۰۹ موافقين ۰ مخالفين ۰
میثم میثم

نظرات  (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی